۱۳۸۶ مرداد ۱۹, جمعه

رئیس

هر فیلمی برای اینکه جذاب باشد و تماشاچی را ملزم به تماشای ادامه آن کند بایددارای دو ویژگی مهم باشد.

اول داستان خوب و دوم عوامل سازنده خوب

داستان (فیلم نامه)؛ قصه یک فیلم باید دارای روندی مشخص باشد. حوادث و رویدادها با هدفی معین که تماشاگر آنرا درک کند، پشت سرهم قرار گیرند و شخصیت های داستان بخوبی پرداخته شده باشند تا بیننده در میانه فیلم دچار خستگی نشود.

عوامل سازنده؛ کارگردان، بازیگران، موسیقی، تدوین، صدا، تصویر و... همه این عوامل وقتی بخوبی در فیلم دیده می شوند که روی یک داستان قوی قرار گیرند. اگر بهترین عوامل را کنار هم بگذاریم، از مهناز افشار گرفته تا محمدرضا گلزار، اما یک داستان منسجم، روان، دوست داشتنی و داستانی که بتواند به راحتی با تماشاچی ارتباط برقرار کند، نداشته باشیم، فیلم خوبی نخواهیم دید.

هفته گذشته به اتفاق ابراهیم، یکی از دوستان قدیمی رفیتم سینما، فیلم جدید مسعود کیمیای؛ رئیس. فیلم رئیس دارای یک داستان روان و تماشگرفهم نبود. شاید اصلا داری داستان نبود. مجموعه ای از افکار مسعود کیمیایی بشکل تصاویری دهم و برهم کنار هم قرار گرفته بود و شده بود رئیس.

تعداد زیاد ستاره های سینما هم نتوانسته بود کاری از پیش ببرد. در حقیقت شخصیتها و رابطه شان با یکدیگر گنگ و مبهم بود و ظاهراً جز در ذهن کارگردان جایی برای درک آن پیدا نمی شود.

رابطه طلا(مهناز افشار) با سیا(پولاد کیمیایی) یا رابطه رضا(فرامرز قریبیان) و سرهنگ (امین تارخ) و از همه عجیب تر رضا و فرشته(لعیا زنگنه) که نفهمیدیم دارای چه سابقه ای هستند. صحنه های غریبی نیز در فیلم وجود داشت. مثل تیراندازی در شهر یا آن پارتی کذایی با آن سگ های غولپیکر و... و اینکه معلوم نشد فیلم در کجا رخ می دهد تهران، آبادان، شمال یا جای دیگر

در حقیت برای درک بهتر فیلم لازم بود کارگردان نیز ضمیمه فیلم گردد و با حضور در سینما توضیحات لازم را ...

۱ نظر:

webnegar گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.