۱۳۸۶ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

ماجرای بنزین

از زمان سهمیه بندی بنزین سه ماهی میگذرد. ماهی صد لیتر و با احتساب سهمیه شش ماهه ، ششصد لیتر. نقدهای مختلفی نسبت به این عمل دولت در رسانه ها مطرح شد. این سهمیه بندی روی زندگی تعداد زیادی از افراد جامعه که چرخ زندگیشان با همین بنزین می چرخید تاثیر منفی گذاشت. و البته این افراد عمدتا جزء طبقات پایین جامعه قرار دارند. این فراد نه تنها تاثیر نفت را بر سفرهاشان ندیدند بلکه حالا مجبورند اثر فقدان بنزین را هم تحمل کنند. تعداد زیادی از مشاغل بطور مستقیم از گردونه اقتصاد کشور خارج شدند. رستورانها، تعمیرگاههای اتومبیل و سایر مجتمع های خدماتی بین راهی ضرر اصلی را از این سهمیه بندی متحمل شدند. تعدادی از شهرها که بعلت قرار گرفتن در مسیر جاده های اصلی، دارای رونق بودند و یکباره تبدیل به شهرهای ساکت و ساکن شدند و در این مورد مردمان یک شهر نه یک قشر خاص، متضرر شدند. مکان های تفریحی و حاشیه های ییلاقی شهرها که وضعشان روشن است. البته با این اوصاف، صرفه جویی روزانه بیست میلیون لیتر بنزین و محاسبه هزینه ریالی و ارزی آن قابل چشم پوشی نیست، خصوصا اگر بتوان این مبلغ کلان را بصورت مفید وارد اقتصاد کشور نمود. سهمیه بندی بنزین با همه این دردسرها، برای من یک دردسر جدید بدنبال داشته است. در این چند ماهه، هروقت که به پمپ بنزین می روم به محض این که کارت سوخت را داخل دستگاه می گذارم یکی دو نفری با چهار لیتری یا بطری نوشابه سبز می شوند و با این ادعا که کارت سوختشان نیامده یا گم شده یا ... در خواست چند لیتر بنزین می کنند. نمی دانم روی پیشانی من چیزی نوشته که توی پمپ بنزین با این همه اتومبیل درحال سوخت گیری این افراد به سراغ من می ایند؟ وقتی با اینها مواجه می شوم می مانم چه بکنم! به درخواست یک مرد چهار لیتری بدست بی توجهی کنم یا از سهمیه خودم که رو به اتمام است بذل و بخشش کنم! اسم این کار را چه می شود گذاشت؟ شاید گدایی بنزین یا سهمیه بندی گدا پرور؟!

هیچ نظری موجود نیست: